عید قربان و مکتو!
عزیزم عید قربان تصمیم گرفتیم با مامان ژیلا اینا و خاله ها بریم مکتو وبابا جونی اونجا یه گوسفند کوچولو برای بازنشستگیش قربونی کنه،قرار بود یه بره باشه ولی باباجون و عموها رفته بودن این بز کوچولو رو گرفته بودن،یکم هوا سرد بود ولی با این حال خیلی خوش گذشت سبحان و خاله نسترن که خیلی کیف کردن و آتیش سوزوندن ایشالا ساله دیگه شما هم همراهیشون میکنی قند عسل
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی