نوروز 95 و...
سلام جیگر مامان شروع سآل جدید کنار فرشته زمینیمون خیلی قشنگ شده قربونت برم امسال جز بهترین سالهای عمرمه چون سال جدید رو کنار پسر نازم تحویل کردم عاشقتم
عید امسال با وجود وروجکی مثل شما از بیشتر کارا موندیم یه خونه تکونی نصفه یه خرید نیمه کاره و ... هفت سین هم نتونستم بچینیم این شد که با هفت سین خاله پریسا از شما عکس گرفتیم فقط منتظر یه فرصت بودی تا تخریبش کنی مخرب کوچولو!
سوم فروردین هم تولد سبحان جونی بود رفتیم خونه خاله نسرین
داشتیم میرفتم خونه خاله الهام یه عروسک فروش یه کار جالب کرده بود تمام بره ها رو کنار جاده روی چمن ها چیده بود من هم از فرصت استفاده کردم از شما کنار بره کوچولو ها عکس گرفتم و یکیشم برات خریدم
بعد از تموم شدن دید وبازديدا هفته دوم نوروز رفتیم مسافرت اول رفتیم مکتو از اونجا سرعین و اردبیل و 13 بدر دوباره برگشتیم مکتو
10 فروردینم تولد عمو مهدی و سالگرد ازدواج مامان ژیلا و باباجونی و روز مادر بود برای همه این مناسبت ها یه جشن کوچولو گرفتیم ومتاسفانه یادم رفت از شما عکس بگیرم
اینجا سرعین شما در حاله خوردن آش دوغ هستی خیلی هم لذت بردی از طعم جدیدش
داخل هتل هم با این درا بازی میکردی یا دنبال خاله نسترن میفتادی ومنم دنبال شما
و شهر اردبیل
موقع برگشت گردنه صائین
13بدر هوا خیلی سرد بود با گرمای آتیش بابا جونی تونستم بشینیم و 13 رو بدر کنیم